چیزی در ذهن انسان وجود دارد که عاشق افسانه های عجیب و غریب و مرموز است. به خصوص آنهایی که شامل هیولاها، غولها و چیزهای دیگری هستند که در شب به هم میرسند. در طول تاریخ، داستانهای زیادی از موجودات عجیب و ترسناکی که در مکانهای دورافتاده در سراسر جهان کمین کردهاند، نقل شده است. اما اگر همه چیز درست بود چه؟

داستان های بی شماری از هیولاها از اساطیر، افسانه ها و فولکلور محلی تقریباً از هر فرهنگ روی زمین وجود دارد. تقریباً در هر موردی، این موجودات نسخه های اغراق آمیز یک انسان هستند. بزرگتر از زندگی با توانایی ها یا ویژگی های غیر طبیعی در مورد آنها که آنها را از مردان یا زنان معمولی متمایز می کند.
یا اینطور فکر می کنیم، چه می شد اگر این افسانه ها فقط داستان نبودند، بلکه روایت های واقعی از رویارویی واقعی با موجودات عجیب بودند؟ در طول سالها گزارشهای متعددی از پرسه زدن انسانهای غولپیکر در مناطق دورافتاده جهان منتشر شده است - برخی حتی ادعا میکنند که یکی را با چشمان خود دیدهاند.
دهه 1980 دوره ای بود که جهان در ترس از جنگ هسته ای بود. شروع جنگ ایران و عراق و اشغال افغانستان توسط شوروی همگی بر این حس افزوده است آرماگدون می تواند در گوشه و کنار باشد در این زمان غول عجیبی وجود داشت که گفته می شد در یک منطقه دور افتاده قندهار زندگی می کرد.
استفان کویل این داستان را در ایستگاه رادیویی ماوراء الطبیعه معروف آمریکایی "ساحل به ساحل" در سال 2002 گفت. برای بیش از سی سال، او تمدن های باستانی، غول ها، بشقاب پرنده ها و جنگ های بیولوژیکی را بررسی کرده است. به گفته کویل، دولت آمریکا کل حادثه را طبقه بندی کرده و آن را برای مدت طولانی از مردم پنهان نگه داشته است.
بنابراین همه چیز از آنجا شروع شد که یک گروه از سربازان آمریکایی یک روز در جریان عملیات نظامی ایالات متحده در افغانستان از مأموریت برنگشتند. آنها سعی کردند از طریق رادیو با آنها تماس بگیرند، اما کسی پاسخ نداد.
در پاسخ، یک گروه ویژه عملیات ویژه برای یافتن و بازیابی یگان گمشده به صحرا اعزام شد. فرض بر این بود که گروه می تواند در محاصره قرار گیرد و سربازان توسط دشمن کشته یا اسیر شوند.
با رسیدن به منطقه ای که گروهان مفقود شده از آنجا خارج شده بودند، سربازان شروع به بازرسی منطقه کردند و به زودی با ورودی یک غار بزرگ روبرو شدند. در ورودی غار چیزهایی قرار داشت که با بررسی دقیق معلوم شد که سلاح و تجهیزات گروه گمشده است.

گروه با احتیاط به اطراف ورودی غار نگاه میکردند که ناگهان یک فرد غولپیکر با قد بلندتر از دو نفر معمولی که روی هم قرار گرفته بودند به بیرون پرید.
قطعا مردی بود با ریش قرمز ژولیده و پشمالو و موهای قرمز. او از شدت عصبانیت فریاد زد و با مشت به سوی سربازان هجوم آورد. همان ها عقب نشینی کردند و با تفنگ های 50 بی ام جی بارت شروع به تیراندازی به غول کردند.
حتی با چنین قدرت آتش عظیمی، کل تیم 30 ثانیه کامل از گلوله باران مداوم غول طول کشید تا در نهایت او را به زمین بیاندازند.
پس از کشته شدن غول، تیم SWAT داخل غار را جستوجو کرد و اجساد مردان جوخه گمشده را که تا استخوان میجویدند، و همچنین استخوانهای انسان مسنتر را پیدا کردند. سربازان به این نتیجه رسیدند که این غول انسان خوار مدت زیادی است که در این غار زندگی می کند و مردم رهگذر را می بلعد.
در مورد جسد غول، حداقل 500 کیلوگرم وزن داشت و سپس با هواپیما به پایگاه نظامی محلی منتقل شد و سپس به یک هواپیمای بزرگتر فرستاده شد و هیچ کس دیگری او را ندید یا شنید.
هنگامی که سربازان SWAT به ایالات متحده بازگشتند، آنها مجبور به امضای قراردادهای عدم افشای اطلاعات شدند و کل حادثه به عنوان طبقه بندی شده درج شد.
شکاکان این داستان را ساختگی و یک فریب صرف رد کرده اند. در پاسخ، بسیاری از مردم پرسیدند که اگر دروغ می گویند، در این داستان خاص چه نوع منفعت شخصی دارند؟ در حالی که دیگران پیشنهاد کرده اند، ممکن است این توهمات جمعی در نتیجه قرار گرفتن در معرض تشعشعات مضر باشد که بر ذهن سربازان یا هوشیاری آنها تأثیر می گذارد.