عمل کیمیاگری به دوران باستان بازمی گردد، اما خود کلمه تنها به اوایل قرن هفدهم بازمی گردد. این از کلمه عربی کیمیه و یک عبارت فارسی پیشین الکیمیه به معنای آمده است "هنر تبدیل فلزات"- به عبارت دیگر، تبدیل یک فلز به فلز دیگر.

در تفکر کیمیاگری، فلزات کهن الگوهای کاملی بودند که نمایانگر خصوصیات اساسی همه مواد بودند. آنها همچنین مفید بودند - کیمیاگران می توانستند فلزات اساسی مانند آهن یا سرب را با مخلوط کردن آنها با مواد دیگر و گرم کردن آنها با آتش به طلا، نقره یا مس تبدیل کنند.
کیمیاگران معتقد بودند که این فرآیندها چیزی را در مورد ماهیت ماده آشکار می کند: تصور می شد که سرب نسخه کم رنگ زحل است. آهن، مریخ؛ مس، زهره؛ و غیره جستوجوی «اکسیر حیات» امروزه در میان زیستشناسان و بیوتکنولوژیستهایی که در تلاش برای درک چگونگی پیری سلولها و موجودات هستند ادامه دارد.
زمانی یک کیمیاگر قرون وسطایی به نام پاراسلسوس بود که معتقد بود میتوان یک «حیوان عقلانی» یا انسان مصنوعی ایجاد کرد که او آن را هومونکولوس نامید. به گفته پاراسلسوس، "هومونکولوس تمام اندام ها و ویژگی های کودکی که از یک زن متولد شده است، به جز بسیار کوچکتر را دارد."

کیمیاگری توسط چندین تمدن عصر باستان، از چین تا یونان باستان، که در دوره هلنیستی به مصر مهاجرت کردند، انجام می شد. بعدها، در حدود اواسط قرن دوازدهم، از طریق ترجمه لاتین متون عربی به اروپا بازگردانده شد.
چهار هدف اصلی در کیمیاگری وجود دارد. یکی از آنها "تبدیل" فلزات پایین به طلا است. دیگری برای به دست آوردن «اکسیر طول عمر»، دارویی که همه بیماری ها، حتی بدترین آنها (مرگ) را درمان می کند و به کسانی که آن را می خوردند، عمر طولانی می بخشد.
هر دو هدف را می توان با به دست آوردن سنگ فیلسوف، یک جوهر عرفانی، محقق کرد. هدف سوم ایجاد حیات مصنوعی انسانی، هومونکولوس بود.
محققانی وجود دارند که اکسیر طول عمر را ماده ای می دانند که توسط خود بدن انسان تولید می شود. منبع این ماده ناشناخته به نام "آدرنوکروم" غدد آدرنالین بدن انسان زنده است. در سنت تای چی چوان نیز به این ماده مرموز اشاره شده است.

الیزابت باتوری، کنتس بدنام خون، یک نجیب زاده مجارستانی قرن هفدهمی بود که به طور سیستماتیک کنیزان جوان بی شماری (بر اساس همه گزارش ها 17) را نه تنها با شکنجه آنها، بلکه با گرفتن خون آنها برای مصرف و حمام کردن برای حفظ جوانی خود به قتل رساند.
اصطلاح هومونکولوس برای اولین بار در نوشته های کیمیاگری منسوب به پاراسلسوس (1493-1541)، پزشک و فیلسوف سوئیسی-آلمانی، انقلابی زمان خود ظاهر می شود. در کار او “De natura Rerum” (1537)، طرح کلی روش خود برای ایجاد یک هومونکولوس، نوشت:
اجازه دهید نطفه انسان در کیوی مهر و موم شده با بالاترین پوسیدگی ونتر اکوینوس [کود اسبی] به مدت چهل روز یا تا زمانی که در نهایت شروع به زندگی، حرکت و تحریک شود که به راحتی قابل مشاهده است، پوسیده شود. اگر اکنون، پس از این، هر روز با احتیاط و با احتیاط از خون انسان تغذیه و تغذیه شود... از آن پس، نوزادی واقعی و زنده می شود که تمام اعضای کودکی را که از یک زن به دنیا می آید، دارد، اما بسیار کوچکتر.»

حتی بقایایی از نوشته های قرون وسطایی وجود دارد که تا به امروز باقی مانده است که حاوی مواد تشکیل دهنده یک هومونکولوس است و بسیار عجیب است.
راه های دیگری نیز برای ساختن هومونکولوس وجود دارد، اما هیچ کدام به اندازه این ها گیج کننده یا خام نیستند. با حرکت عمیقتر به عرفان، شکلگیری این هیولاها بسیار باطنیتر و معماییتر میشود، تا جایی که فقط افراد آغاز شده واقعاً آنچه گفته میشود را درک میکنند.

پس از زمان پاراسلسوس، هومونکولوس همچنان در نوشته های کیمیاگری ظاهر شد. کریستین روزنکروتز "ازدواج شیمیایی" به عنوان مثال، (1616)، با ایجاد یک فرم نر و ماده که به عنوان جفت هومونکولی شناخته می شود، به پایان می رسد.
متن تمثیلی به خواننده القا می کند که هدف نهایی کیمیاگری کریزوپ نیست، بلکه تولید مصنوعی اشکال انسانی است.
در سال 1775، کنت یوهان فردیناند فون کوفشتاین، همراه با ابه گلونی، روحانی ایتالیایی، شهرت دارند که ده انسان را با توانایی پیش بینی آینده ایجاد کرده اند که فون کوفشتاین آنها را در ظروف شیشه ای در لژ ماسونی خود در وین نگهداری می کرد.
Homunculi خدمتکاران بسیار مفیدی هستند که نه تنها قادر به خشونت فیزیکی، بلکه همچنین توانایی های جادویی بسیاری هستند.
در بیشتر موارد، هومونکولی خدمتکاران بسیار وفاداری هستند، حتی اگر کیمیاگر چنین دستوری بدهد، به دستور میکشند. اما، داستان های زیادی از کیمیاگران وجود دارد که با خلقت خود بی پروا رفتار می کنند، تا جایی که هومونکولوس در مناسب ترین لحظه به ارباب خود می پردازد و آنها را می کشد یا فاجعه بزرگی را به زندگی آنها می آورد.
امروزه هیچ کس به طور قطع نمی داند که آیا هومونکولوس وجود داشته است یا خیر. برخی بر این باورند که آنها توسط یک جادوگر یا جادوگر خلق شده اند، در حالی که برخی دیگر ادعا می کنند که آنها محصول آزمایش یک دانشمند دیوانه بوده اند که اشتباه انجام شده است.
در طول سال ها، حتی در دوران مدرن، موارد زیادی از هومونکولوس مشاهده شده است. برخی می گویند که آنها شبیه انسان های مینیاتوری هستند، در حالی که برخی دیگر آنها را شبیه حیوانات یا حتی هیولا توصیف می کنند. گفته می شود آنها بسیار سریع و چابک هستند و می توانند به راحتی از دیوارها و سقف ها بالا بروند.
گفته می شود که Homunculus بسیار باهوش است و می تواند با انسان ها ارتباط برقرار کند. همچنین گفته می شود که آنها بسیار شیطون هستند و از حقه بازی با مردم لذت می برند.
در پایان داستان، هیچ راهی برای اطمینان از وجود هومونکولوس وجود ندارد. وجود آن هنوز یک راز است. با این حال، ایده خلق مصنوعی انسان برای قرن ها مردم را مجذوب خود کرده و حتی برخی از دانشمندان را به تلاش برای خلق چنین موجودی برانگیخته است.
بنابراین، چه هومونکولوس واقعاً وجود داشته باشد یا نه، این ایده قطعاً ایده جالبی است، و مطمئناً ممکن است که چنین موجودی در جایی از جهان وجود داشته باشد. و داستان ها و مشاهدات آنها در طول سال ها ممکن است در نهایت واقعی باشد.