به گفته دیرینه شناسان جریان اصلی، دایناسورها 65 میلیون سال قبل از تکامل انسان مدرن منقرض شده اند. این امر مانع از این نظریه نشده است که دایناسورهای خاصی ممکن است به عنوان جمعیت باقیمانده باقی بمانند و در هنر بشر ظاهر شده باشند.
مجسمهای مرموز در Ta Prohm، معبدی بسیار زیبا در انگکور، پایتخت قدیمی امپراتوری خمر، نمونهای از آثار هنری مورد استفاده برای حمایت از این دیدگاه است.
تا پروهم به عنوان یک صومعه بودایی ماهایانا در زمان پادشاه خمر، جایاورمان هفتم (1181-1218 پس از میلاد) برپا شد. پس از سقوط امپراتوری خمر، معبد تا قرن نوزدهم، زمانی که کاوشهای باستانشناسی در آنگکور آغاز شد، توسط جنگل متروک و بازپسگیری شد.
Ta Prohm امروزه بیشتر به خاطر منظره باورنکردنی ریشه های درختان بزرگ که راه خود را از میان سنگ های جابجا شده می پیچند، می شناسند. با این حال، این چشمانداز دوستداشتنی این روزها به دقت تحت نظارت و نگهداری قرار میگیرد تا اطمینان حاصل شود که معبد بیش از این تخریب نمیشود یا برای افراد متعددی که هر ساله از این مکان دیدن میکنند خطرناک نمیشود.
صبر کنید، آیا آن استگوزاروس است؟
Ta Prohm برای افرادی که به جمعیت دایناسورهای موجود علاقه مند هستند، به دلیل حک شده جانوری بر روی دیوارهای معبد که برخی می گویند شبیه استگوزاروس است، قابل توجه است. برجستگی های پشت آن که شبیه صفحات پشتی دایناسور معروف است، ظاهری سور به این موجود داده است.
این بحثی است که به ویژه در میان آفرینش گرایان جوان زمین رایج است، که معتقدند نشان می دهد دایناسورها به اندازه کافی با انسان ها همزیستی داشته اند تا تصاویر آنها بر روی دیوارهای معبد حک شود.
آیا ممکن است این موجود دایناسور باشد؟ برای ذهن مدرن، این شبیه یک دایناسور است. با این حال، مشکلات مهمی در این ایده وجود دارد. اولین مسئله این است که صفحات فرضی منعکس کننده شکوفایی هنری است که در بسیاری از مجسمه های دیگر در اطراف معبد یافت می شود.
آنها از نظر ظاهری با سایر شکوفه ها تفاوت دارند، اما نمی توان این تصور را که آنها شکوفا هستند رد کرد. وقتی شکوفا شدن از بین برود، هیولا بیشتر شبیه به کرگدن است تا دایناسور.
دلیل زیادی وجود ندارد که باور کنیم این موجود یک استگوزاروس یا هر دایناسور دیگری بدون حکاکی های بشقاب روی پشتش است. به یک دلیل، این حیوان فاقد میخ های بزرگ مشخص دایناسور در پشت دم است.
از آنجا که این یک جنبه متمایز از حیوان است، به نظر می رسد که یک هنرمند آن را نادیده بگیرد. علاوه بر این، به نظر می رسد گوش ها یا شاخ هایی در پشت جمجمه حیوان وجود دارد که استگوزاروس فاقد آن است. شکل سر موجود نیز نادرست است.
یا شاید یک دایناسور بدون سنبله است؟
حامیان نظریه استگوزاروس جایگزین هایی را پیشنهاد کرده اند، مانند این که حیوان یک گونه استگوزاروس بدون سنبله باشد. یک نظریه به خصوص جالب این است که مجسمه یک استگوزاروس رام شده را به تصویر میکشد که میخهای آن به دلایل ایمنی برداشته شده و حیوان پوزه شده است. طبق این دیدگاه، ویژگیهای گوشمانند بخشی از یک مهار هستند.
برای واکنش مستقیم به این دو ایده، امکان پذیر است که گونه ناشناخته ای از استگوزاروس وجود داشته باشد که سنبله نداشته باشد، اما این امر مستلزم فرضیات اضافی است و با حدس و گمان های بیشتر از آنچه در حال حاضر فرض است پشتیبانی می کند. ما نه تنها باید فرض کنیم که این دایناسور را نشان می دهد، که ثابت نشده است، بلکه باید دایناسوری را نشان دهیم که هنوز مدرکی برای آن نداریم. این پیشنهاد با تیغ اوکام در تضاد است.
استدلال دوم مشکل ساز است زیرا هیچ مدرک روشنی وجود ندارد که استگوزاروس در دوران تاریخی وجود داشته است، چه رسد به اینکه توسط مردم اهلی شده است. ما هیچ استخوان تازه، مهار، یا شواهد دیگری مبنی بر اهلی شدن گونه های عظیمی مانند استگوزاروس کشف نکرده ایم. اگر دایناسورهای خانگی وجود داشتند، این تنها نمونه شناخته شده بود.
این می تواند یک دایناسور، یک کرگدن یا گراز باشد…
با توجه به این موضوع، احتمال بیشتری وجود دارد که موجودی که در معبد به تصویر کشیده شده است، موجودی باشد که برای خمرهای باستان آشناتر است. محققان شباهت هایی را بین این موجود و یک گراز، کرگدن، یا آفتاب پرست سبک، در میان حیوانات دیگر مشاهده کرده اند.
دقیقاً شبیه این حیوانات نیست، اما به همان اندازه دلایل وجود دارد که باور کنیم کرگدن است، با گوشها و شکل سرش، همانطور که میتوان باور کرد که استگوزاروس است، با برآمدگیهایی که شبیه صفحات پشتی است.
هویت این موجود در بهترین حالت مبهم است. نمیتوانیم مطمئن باشیم که دایناسور نیست، اما با توجه به اینکه خمرها با کرگدن، گراز و آفتابپرست مواجه شدهاند اما دایناسورهای زندهای نداشتهاند، بر اساس شواهد و تیغ اوکام، احتمال بیشتری وجود دارد که این حیوان یکی از حیوانات دنیویتر باشد. به جای جمعیت باقیمانده از استگوزاروس پیشنهاد شده است.
موضوع دیگر مربوط به خود محیط زیست است. از آنجایی که هیچ شواهد قطعی دال بر بقایای دایناسورهای اخیر که فسیل نشده و در سنگ جامد میلیونها سال قدمت ندارند وجود ندارد، هر دایناسور زنده باید بسیار نادر باشد و به احتمال زیاد محدود به یک منطقه دورافتاده باشد که در آن از شکارچیانی مانند: انسان ها و تغییرات ناگهانی در محیط آنها.
در مقایسه، درخت کاج Wollemi، یک جمعیت باقیمانده از درختی که در مزوزوئیک رایج بود، تنها در قسمتی دورافتاده از استرالیا وجود دارد که احتمالاً در طی هزاران سال تغییر کرده است.
کامبوج در زمان ساخت معبد خانه یک تمدن بزرگ شهری، امپراتوری خمر بود، و حداقل از دوران پارینه سنگی پایین به طور مداوم توسط انسان ها سکونت داشت. بدون شک انسان ها با قطع جنگل ها و ایجاد زمین های کشاورزی، شهرک ها و شهرها به محیط زیست در آسیای جنوب شرقی آسیب رسانده اند.
در نتیجه، از تأثیرات محیطی که می تواند محیط را بی ثبات کند و جمعیت آسیب پذیر باقی مانده را به سمت انقراض سوق دهد، مصون نیست. در حالی که این احتمال وجود جمعیت دایناسورها در این منطقه توسط انسان در اواخر تاریخ را رد نمی کند، اما احتمال آن را کمتر می کند.
چند نتیجه گیری در مورد "دایناسور"
تنها دلیل برای باور دایناسور بودن این دایناسور این است که با توضیحات ترجیحی برخی افراد مطابقت دارد، مانند آفرینشگران جوان زمین که معتقدند دایناسورها و انسانها در کنار هم زندگی میکنند یا متفکران حاشیهای که معتقد به جمعیت باقی مانده از دایناسورها هستند که منقرض نشدهاند. که مواضع معتبر و منطقی منسجمی هستند اما در حال حاضر توسط هیچ مدرک غیرقابل انکاری پشتیبانی نمی شوند.
از آنجایی که در حال حاضر هیچ مدرک روشنی از سوابق فسیلی یا سوابق تاریخی مبنی بر همزیستی انسان و دایناسور وجود ندارد، توضیح اینکه این موجود یک استگوزاروس است کمتر از توضیح اینکه کرگدن، آفتاب پرست، گراز، حیوانات امروزی دیگر است، یا حتی یک موجود افسانه ای
ما شواهد قطعی داریم که نشان میدهد کرگدنها، گرازها و آفتابپرستها با انسانها همزیستی داشتهاند و ممکن است هنرمندان با آنها برخورد کرده و توصیف کرده باشند. از سوی دیگر، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه دایناسورها همزمان با انسان در این منطقه حضور داشته اند یا اینکه انسان با آنها مواجه شده باشد وجود ندارد.
علاوه بر این، بعید است که یک جمعیت باقیمانده از خزندگان بزرگ ماقبل تاریخ در امپراتوری پرجمعیت خمر یافت شود. قبل از اینکه توضیح کمتر احتمالی مبنی بر برخورد هنرمند با دایناسور زنده ترجیح داده شود، توضیحات محتمل تر باید رد شوند.