زنگ نازی یا به زبان آلمانی «دی گلوک» یک وسیله فنآوری علمی فوق سری، سلاح مخفی یا «Wunderwaffe» در آلمان بود. آینده نگری امروزی بسیاری از محققان را به این نتیجه رسانده است که یک سفینه بشقاب پرنده مانند بشقاب پرنده فضایی می تواند توسط رایش سوم ساخته شده باشد. به نظر میرسد شواهد فزاینده تأیید میکند که آلمانیهای دوره نازی فناوریهای پیچیدهای را توسعه دادهاند که در برخی عرصهها، جامعه کنونی اخیراً به آن رسیده است.
Die Glocke – پروژه بل
نویسنده لهستانی ایگور ویتکوفسکی برای اولین بار پروژه بل را در کتاب خود به اشتراک گذاشت "حقیقت در مورد واندرواف" جایی که او ادعا می کند که وجود پروژه بل را پس از دیدن متن بازجویی KGB از ژنرال اس اس یاکوب اسپورنبرگ کشف کرده است. ناگفته نماند که Schutzstaffel (SS) یک سازمان شبه نظامی بزرگ تحت رهبری آدولف هیتلر و حزب نازی در آلمان نازی بود که آزمایش ها و پروژه های مخفی زیادی را در زمان خود انجام داد.
گفته میشود که اسپورنبرگ اطلاعات دقیقی درباره دستگاه زنگولهای مملو از مادهای شبیه جیوه داده است که از مقادیر زیادی نیروی الکتریکی استفاده میکند. گفته میشود که بل یک آزمایش خطرناک ضد جاذبه است که باعث بیماری و مرگ در افراد تحقیقاتی و همچنین محققان میشود.
الهام برای زنگ نازی
نسخه خطی هندو باستانی به نام Samarangana Sutradhara، یک رساله شاعرانه قرن یازدهم در مورد معماری کلاسیک هند که به زبان سانسکریت منسوب به پارامارا پادشاه بوجا از دار نوشته شده است، ماشینی بسیار شبیه به زنگ نازی را توصیف می کند.
بدنه ویمانا باید قوی و بادوام باشد، مانند یک پرنده بزرگ در حال پرواز از مواد سبک. در داخل باید موتور جیوه ای را با دستگاه گرمایش آهنی زیر آن قرار داد. با استفاده از نیروی نهفته در جیوه که گردباد محرک را به حرکت در می آورد، مردی که در داخل آن نشسته است ممکن است مسافت زیادی را در آسمان طی کند. -سامارانگانا سوتراهارا
یکی دیگر از شعرهای حماسی معروف هندو، مهابهاراتا، که قدمت آن به 4000 سال قبل از میلاد می رسد، از ماشین های پرنده خارق العاده یا ویماناهای مورد استفاده خدایان. این ویماناها به شکل یک کره بودند و با سرعت زیادی بر روی باد شدیدی که توسط جیوه ایجاد می شد حرکت می کردند. این وسایل نقلیه بسیار پیچیده با جزئیات بسیار توصیف شده است، که نشان می دهد که آنها توسط کاتبان هند باستان شاهد بوده و به گونه ای مستند شده اند که دیگران بتوانند درک کنند.
بخش بزرگی از عقاید نازی ها در مورد خلوص نژادی و مفهوم نژاد نجیب آریایی عمدتاً از هندوئیسم باستان گرفته شده است. تصور میشود که «آریاییها»ی که آنها به آنها احترام میگذاشتند و ادعا میکنند تبارشان هستند، سالها پیش از آسیای مرکزی به هند حمله کردند و ساختار اجتماعی سفت و سختی را ایجاد کردند که به سیستم کاست بدنام تبدیل شده است.
اسطوره ها و افسانه های هند باستان تأثیر شگرفی بر تاریخ و جوامع جهان، به ویژه آلمان دهه 1940 داشتند. نازی ها، تحت هدایت هاینریش هیملر، سفرهای متعددی را به هند و تبت با هدف مطالعه افسانه ها و مصنوعات ودایی-هندو و ردیابی اجداد "آریایی نجیب" خود رهبری می کنند.
یکی از قابل توجهترین آنها اکسپدیشن شفر بود که بسیاری از نویسندگان آن را تئوریزه کردهاند که یک برنامه پنهان شوم دارد. دیگر سفرهای نازی ها به ترتیب در سال های 1931، 1932، 1934، 1936 و 1939 انجام شده است. این تئوری وجود دارد که در طی یک یا چند مورد از این اکسپدیشن ها، اس اس اطلاعاتی را به دست آورد که در ساختن Die Glocke - زنگ نازی - کمک کرد.
آزمایش در سفر در زمان؟
طبق گزارشها، دانشمندانی که آزمایشهای بل را انجام دادند، قبل از مرگشان از بیماریهای مختلفی مانند اسپاسم عصبی، از دست دادن تعادل و طعم فلزی در دهان رنج میبردند. طی آزمایشهای مختلف، دهها آزمایشکننده گیاهی و حیوانی نیز در اثر قرار گرفتن در معرض تشعشع کشته شدند. پس هدف زنگ دقیقا چه بود؟
طبق شهادت اسپورنبرگ، Die Glocke با "جداسازی میدان های مغناطیسی" و "فشرده سازی گرداب" مرتبط بود. ویتکوفسکی ادعا می کند که این اصول فیزیکی معمولاً با تحقیقات ضد جاذبه مرتبط شده است.
به گفته برخی از فیزیکدانان، اگر دستگاهی دارید که می تواند میدان پیچشی با شدت بسیار بالا ایجاد کند، از نظر تئوری امکان "خم کردن" فضای اطراف دستگاه وجود دارد. در نتیجه، با خم کردن فضا، زمان را نیز خم می کنید.
آیا ممکن است نازی ها از زنگ برای انجام آزمایش های علمی در سفر در زمان استفاده کنند؟ نکته جالب توجه این است که این پروژه با اسم رمز "Chronos" به معنای "زمان" بود.
Witkowski همچنین ادعا کرد که یک مجتمع صنعتی واقع در نزدیکی معدن Wenceslas به یکی از سایتهای آزمایش اولیه Die Glocke تبدیل شده است. ویرانههای یک چارچوب بتنی مرموز که به نام «هنج» شناخته میشود، امروزه در آنجا ایستادهاند و بسیاری گمان میکنند که هنج بهگونهای طراحی شده است که نوعی دکل تعلیق برای استفاده در هنگام آزمایش قابلیتهای پیشرانه بل طراحی شده است. شکاکان این نظریه را رد کرده اند و ادعا می کنند که The Henge چیزی بیش از بقایای یک برج خنک کننده صنعتی نیست.
ناپدید شدن پس از جنگ
سرنوشت Die Glocke موضوع گمانه زنی های زیادی بوده است. وقتی رده بالای آلمان متوجه شد که جنگ غیرقابل پیروزی است، رهبران و دانشمندان کلیدی شروع به تبخیر کردند و آلمان را ترک کردند و از دید عموم ناپدید شدند. به طور فرضی، این پروژه های علمی مخفی نازی ها برچیده شدند و ظاهراً به نقاط ناشناخته تبدیل شدند. آمریکای جنوبی و قطب جنوب به عنوان مناطق مورد علاقه در رتبه بالایی قرار دارند.
در سال 1945، "زنگ" به فرماندهی و همراهی ژنرال اس اس دکتر هانس کاملر، که همچنین مسئول برنامه موشکی V-2 بود، از پناهگاه زیرزمینی خود خارج شد. سوار بر یک هواپیمای عظیم آلمانی برد بلند، اولین هواپیمایی که تا به حال برای سوخت گیری در هوا مجهز شده است و تنها هواپیمای به اندازه کافی بزرگ برای حمل بل. دیگر هرگز دیده و شنیده نمی شد. گمانه زنی ها حاکی از آن است که در آمریکای جنوبی به پایان رسیده است.
در کتاب خود، "حقیقت در مورد واندرواف" Witkowski ادعا می کند که بیش از 60 دانشمند مرتبط با این پروژه قبل از انتقال بل توسط اس اس ترور شدند. کوک معتقد است ژنرال اس اس هانس کاملر در ازای دریافت این فناوری با ارتش ایالات متحده معامله کرد.
در سال 1991، ولادیمیر ترزیسکی، یک مهاجر بلغارستانی، ادعا می کند که یک مستند نازی در اختیار دارد که برخی از برنامه های تسلیحاتی ویژه آنها را توصیف می کند. پروژههای مخفی V-7 که ظاهراً مجموعهای از فضاپیماهای دایرهای بودند که میتوانستند به صورت عمودی بالا و پایین بروند و با سرعت و ارتفاع بسیار زیاد پرواز کنند، بسیار جالب توجه است.
آیا زنگ نازی دوباره ظاهر شد؟
در سالهای 1952 و 1953، جورج آدامسکی، مردی که به دلیل ادعاهایش مبنی بر اینکه تماس مستمری با بشقاب پرندهها داشته، مشهور است. سرنشینان از "ونوس" بودند - ظاهراً از اشیاء پرنده زنگی شکل بسیار مشابه عکس گرفته است. اگرچه، قسمت اعظم داستان آدامسکی عجیب است، و اگر شباهتهای پروژههای آلمانی وجود نداشت، که البته آدامسکی نمیتوانست از آنها اطلاعی نداشته باشد. پس آیا ارتباطی بین یوفویی که آدامسکی از آن عکس گرفته و نازی بل وجود دارد؟
بسیاری از نظریه پردازان بر این باورند که کشتی ای که در ککسبرگ، پنسیلوانیا، در سال 1965 سقوط کرد، یا "دی گلوک" بود یا تلاش دولت ایالات متحده برای تکرار آنچه آلمان ها 20 سال قبل انجام داده بودند. جزئیات انواع مختلف تئوریهای توطئه هرچه باشد، شیئی که سقوط کرد قطعاً شباهت زیادی به آنچه دولت نازی 20 سال قبل ساخته بود دارد. چند دهه بعد، در سال 2008، کشتی دیگری با توصیف مشابه در نیدلز کالیفرنیا فرود آمد.
کلمات نهایی
حتی پس از این همه ادعای قانع کننده، بسیاری از سوالات در مورد وجود زنگ نازی تا به امروز بی پاسخ مانده است. در حالی که بسیاری پروژه Die Glocke را به عنوان گام دیگری در توسعه تمدن بشری معرفی کرده اند، بسیاری اینطور فکر نمی کنند. منتقدان جریان اصلی همیشه از ادعاهایی در مورد Die Glocke به عنوان شبه علمی، شایعات بازیافتی و یک فریب ادعایی انتقاد کرده اند.