به نظر می رسد که کلمات تاریخ حتی امروز نیز صادق است و هر نقطه ای از جهان اثر عمیق خود را دارد. اگر عمیقاً بیندیشیم ، چه این یک رویداد تاریخی موجه باشد و چه یک داستان اسطوره ای ، اگر بخواهیم عمیقاً فکر کنیم ، هدف هر رویداد این است که ما را مجبور به دیدن واقعیت متمایز زندگی خود کند. پرونده نرگس همین را دارد.
نرگس عاشق انعکاس خودش شد
نرگس، در اساطیر یونان، پسر خدای رودخانه قیفسوس و پوره لیریوپه بود. او به خاطر زیبایی اش متمایز بود. با توجه به دگردیسی های اوید، کتاب سوم، تیرسیاس بیننده نابینا به مادر نرگس گفته بود که اگر هرگز خود را نشناسد، عمر طولانی خواهد داشت.
با این حال ، نرگس از عشق پوره اکو یا (در نسخه قبلی) مرد جوان آمینیاس انتقام خدایان را بر او جلب کرد. او عاشق انعکاس خود در آب چشمه شد و از جا پرید (یا خود را کشت) ؛ گلی که نام او را دارد در جایی که مرده ظاهر شد.
مسافر و جغرافی دان یونانی ، پازانیاس ، در شرح یونان ، کتاب نهم ، گفت به احتمال زیاد نرگس ، برای تسلی خاطر مرگ خواهر دوقلوی محبوبش ، همتای دقیق خود ، به چشمه خیره شده است تا ویژگی های او را به یاد آورد.
این داستان ممکن است از خرافات یونان باستان نشأت گرفته باشد که دیدن بازتاب خود بدشانس یا حتی کشنده است. نرگس موضوعی بسیار محبوب در هنر رومی بود. در روانپزشکی فرویدی و روانکاوی ، اصطلاح خودشیفتگی نشان دهنده میزان بیش از حد عزت نفس یا مشارکت در خود است ، وضعیتی که معمولاً نوعی ناپختگی عاطفی است.
نسخه های متعدد افسانه نارسیس
چندین نسخه از این اسطوره از منابع باستانی باقی مانده است. نسخه کلاسیک اوید است که در کتاب سوم دگرگونی های او یافت شده است. این داستان اکو و نرگس است. هنگامی که لیریوپ فرزند زیبا نرگس را به دنیا آورد ، با بیننده تیرسیاس مشورت کرد ، وی پیش بینی کرد که پسر تنها در صورتی عمر می کند که خود را کشف نکند.
یک روز نرگس در حال قدم زدن در جنگل بود که اکو ، اورید (پوره کوه) او را دید ، بسیار عاشق شد و او را دنبال کرد. نرگس احساس کرد که او را دنبال می کنند و فریاد زد "کی اونجاست؟"به اکو تکرار کرد "کی اونجاست؟" او سرانجام هویت خود را فاش کرد و سعی کرد او را در آغوش بگیرد. او کنار رفت و به او گفت که او را تنها بگذارد. او ناراحت شد و بقیه عمر خود را در گلن های تنها گذراند تا اینکه چیزی جز یک صدای اکو از او باقی نماند.
نمسیس (به عنوان جنبه ای از آفرودیت) ، الهه انتقام ، پس از یادگیری داستان متوجه این رفتار شد و تصمیم گرفت نرگس را مجازات کند. یک بار ، در طول تابستان ، او بعد از شکار تشنه شد و الهه او را به استخری کشاند که در آن به آب تکیه داده بود و خود را در شکوفایی جوانی می دید. نرگس متوجه نشد که این فقط بازتاب خود اوست و به شدت عاشق آن شد ، گویی شخص دیگری بود. او که نتوانست جذابیت تصویر خود را رها کند ، سرانجام متوجه شد که عشقش نمی تواند متقابل باشد و از آتش شور و اشتیاق که در درون او شعله ور بود ، ذوب شد و سرانجام به یک گل طلا و سفید تبدیل شد.
نسخه قبلی منسوب به شاعر پارتنیوس نیکیه ، که حدود 50 قبل از میلاد سروده شده بود ، در سال 2004 توسط دکتر بنیامین هنری در میان پاپیروس Oxyrhynchus در آکسفورد کشف شد. برخلاف نسخه اوید ، با نرگس به پایان رسید که اراده خود را برای زندگی از دست داد و خودکشی کرد.
نسخه ای از کانون ، معاصر اووید ، نیز به خودکشی ختم می شود (روایات ، 24). در آن ، مرد جوانی به نام آمینیاس عاشق نرگس شد ، که قبلاً خواستگاران مرد خود را رد کرده بود. نرگس نیز او را رد کرد و شمشیری به او داد. آمینیاس در آستانه نرگس خودکشی کرد. او از خدایان خواسته بود تا نرگس را برای همه دردهایی که برانگیخت درس دهد. نرگس کنار حوض آب قدم زد و تصمیم گرفت مقداری بنوشد. او انعکاس خود را مشاهده کرد ، تحت تأثیر قرار گرفت و خود را کشت ، زیرا نمی توانست هدف میل خود را داشته باشد.
یک قرن بعد ، پائوزانیاس ، نویسنده سفر ، نوع جدیدی از داستان را ثبت کرد که در آن نارسیس عاشق خواهر دوقلوی خود می شود نه خود. در تمام نسخه ها ، بدن او ناپدید می شود و تنها چیزی که باقی مانده گل نرگس است.
ریشه اصطلاح "خودشیفتگی"
داستان نرگس باعث ایجاد اصطلاح "خودشیفتگی" شد ، تثبیت خود و ظاهر فیزیکی فرد یا درک عمومی. در سال 1898 هاولوک الیس ، متخصص سکسولوژیست انگلیسی ، از اصطلاح "شبیه به نارسیس" در اشاره به خودارضایی بیش از حد استفاده کرد ، که به موجب آن شخص شیء جنسی خود می شود.
در سال 1899 ، پل نوک اولین فردی بود که از واژه "خودشیفتگی" در مطالعه انحرافات جنسی استفاده کرد. اتو رنک ، در سال 1911 ، اولین مقاله روانکاوی را منتشر کرد که به طور خاص به خودشیفتگی توجه داشت و آن را با بیهودگی و تحسین خود پیوند داد. زیگموند فروید مقاله ای را که منحصراً به خودشیفتگی اختصاص داشت در سال 1914 منتشر کرد ، به نام "درباره خودشیفتگی: مقدمه".