قتل نامشخص اولی کیلیکی ساری

آئولی کیلیکی ساری یک دختر 17 ساله فنلاندی بود که قتلش در سال 1953 یکی از بدنام ترین موارد قتل در فنلاند است. تا به امروز ، قتل وی در ایزوجوکی همچنان لاینحل است.

قتل نامشخص Auli Kyllikki Saari 1
© MRU

قتل اولی کیلیکی ساری

قتل نامشخص Auli Kyllikki Saari 2
Kyllikki Saari (پشت راست) در کنار خواهران

در 17 مه 1953 ، Auli Kyllikki Saari در چرخه خود عازم نمازخانه شد. او در دفتر جماعت کار می کرد و به مجالس ادعیه می رفت. در این روز خاص ، اولی ابراز خستگی کرد و نیاز به استراحت داشت. گرچه دیگران این مسئله را بسیار غیرمعمول کشف کردند ، او و یکی از دوستانش به نام مایجو اجازه یافتند که زودتر از نماز آن روز به خانه بروند. آنها با هم برای دوچرخه سواری در خانه عزیمت کردند.

در حالی که به خانه می رفتند ، دو خانم جوان در یک تقاطع تقسیم شدند و مردی به نام کراوات جاسکا Auli را دید که یک مایل جلوتر می رود. او آخرین کسی بود که او را زنده دید. چند روز بعد گزارش مفقود شده ثبت شد ، زیرا مقامات جماعت اولی خیلی نگران نبودن او در خانه در روز یکشنبه بودند. بعداً ، مایجو اظهار داشت که به نظر می رسد اولی کل روز دلهره و افسردگی داشته است.

در هفته هایی که پس از ناپدید شدن اولی به طول انجامید ، شاهدان جزئیات را مشاهده کردند که یک ماشین مشکوک به رنگ کرم با دوچرخه در محفظه ذخیره سازی اطراف قرار داشت ، در حالی که دیگران ادعا می کردند که گریه و زوزه گریه برای کمک در نزدیکی دریاچه در Kaarankajarvi را شنیده اند.

در 11 اکتبر ، بقایای آئولی در یک باتلاق در نزدیکی مکانی که آخرین بار پس از پیدا شدن کفش ، روسری و جوراب مردی در آنجا دیده شد ، پیدا شد. او نیمه لو رفته بود و ژاکتش دور سرش پیچیده شده بود. پس از کشف جسد ، کفش دیگر او نیز پیدا شد. اواخر همان سال دوچرخه وی در منطقه ای باتلاقی کشف شد.

مقامات تحقیق حدس زدند که ممکن است قاتل انگیزه جنسی داشته باشد ، اما هیچ مدرکی برای تأیید این نظریه ارائه نشده است.

مظنونین در پرونده قتل اولی

مظنونان زیادی وجود داشتند ، از جمله یک نائب السلطنه ، یک پلیس و یک سنگر حفار ، اما هیچ چیزی از معاینات مربوط به ارتباط آنها نتیجه ای نداشت. قاتل اولی ظاهراً با تمام کارهای ناشایست خود فرار کرد.

کائوکو کانروو

در ابتدا ، مظنون اصلی پرونده كائوكو كانروو ، یك كشیش كلیسایی بود كه چندین سال تحت تحقیق بود. کانروو سه هفته قبل از قتل به مریکارویا نقل مکان کرده بود و گزارش شده بود که عصر ناپدید شدن ساری در منطقه بوده است. کانروو از این تحقیقات تبرئه شد ، زیرا دارای قدرت اشتیاق شدیدی بود.

هانس آسمان

هانس آسمان آلمانی بود که به فنلاند و بعداً نیز به سوئد مهاجرت کرد. گفته می شود ، وی جاسوس KGB بوده است. یک واقعیت شناخته شده این است که وی در دهه های 1950 و 1960 در فنلاند زندگی می کرد.

همسر آسمان گزارش داد که همسر و راننده وی هنگام قتل در نزدیکی ایزووکی بوده اند. آسمان همچنین دارای یک اوپل قهوه ای روشن بود ، همان اتومبیلی که شاهدان در نزدیکی صحنه قتل دیده بودند. گفته می شود که در سال 1997 ، آسمان دست داشتن در این جنایت را به یک افسر سابق پلیس ، ماتی پالوارو ، اعتراف کرد و مسئولیت مرگ آولی کیلیکی ساری را بر عهده گرفت.

داستان آسمان برای این افسر ادعا کرد که مرگ در اثر یک تصادف اتومبیل هنگامی رخ داده است که اتومبیل وی با راننده راننده خود با Auli برخورد کرده است. برای پنهان کردن شواهد درگیری راننده ، این دو نفر پرونده را به عنوان یک قتل ترتیب دادند.

به گفته پالوآرو ، آسمان در بستر مرگ خود گفت ، "با این حال ، یک چیز می توانم بلافاصله به شما بگویم ... زیرا این قدیمی ترین است ، و به نوعی یک حادثه بود ، که باید پوشانده شود. در غیر این صورت ، سفر ما مشخص می شد. حتی اگر دوستم راننده خوبی بود ، تصادف اجتناب ناپذیر بود. فرض می کنم منظور من را می دانید. "

همسر آسمان همچنین گزارش داد که هنگام غروب قتل ، یکی از جوراب های شوهرش گم شده و کفش هایش خیس است. در ماشین هم فرورفتگی وجود داشت. طبق گفته خانم آسمان ، چند روز بعد ، آسمان و راننده اش دوباره رفتند ، اما این بار آنها بیل با خود داشتند. بعداً محققان تشخیص دادند که قاتل اولی باید چپ دست باشد ، همان چیزی که آسمان بود.

همچنین ادعا می شود که آسمان عامل این جنایت بوده است قتل های دریاچه بودوم، که در سال 1960 اتفاق افتاد. طبق گفته پلیس ، وی دارای خواص جرم بود.

ویهتوری لهموسویتا

ویهتوري لهموسويتا مدتها در بيمارستان رواني بود و در سال 1967 درگذشت و به دنبال آن پرونده وي كنار گذاشته شد. مردی که پلیس به عنوان قاتل در آن زمان نگهداری می کرد ، در آن زمان ، یک ساکن 38 ساله محلی بود. در دهه 1940 ، لهموسویتا به دلیل جرم جنسی مقصر شناخته شد و دارای بیماری روانی بود.

پلیس مشکوک شد که قاتل از برادر زن 37 ساله لهموسویتا که سابقه جنایی داشت ، کمک و پنهان کاری کرده است. مادر و خواهر فرد مظنون برای شام قتل به او عیب جویی کردند و گفتند که وی پس از نوشیدن مشروبات الکلی تا ساعت 7 بعد از ظهر در رختخواب بود.

هنگام بازجویی از لهموسویتا ، وی گفت كه اولی دیگر زنده نیست و جسد او هرگز پیدا نمی شود. متعاقباً ، وی اظهارات خود را پس گرفت و ادعا كرد كه سوtood تفاهم شده است. در پاییز سال 1953 از مظنون و برادر همسرش که به اتهام همدست وی مورد بازجویی قرار گرفت ، اندکی پس از این حادثه ، برادر زن به استروبوتنیای مرکزی و سپس به سوئد نقل مکان کرد.

از لهموسویتا دو بار س questionال شد. وی برای معالجه در یک بیمارستان روان بود و وقتی پلیس جنایی استان برای بازجویی از او به آنجا آمد ، بازجویی متوقف شد زیرا رفتار لهموسویتا چنان عجیب و گیج شد که پزشک وی دستور داد که در ایالت وی نمی توان از او سال کرد.

Lehmusviita و همدست ادعایی او هر دو زمین را به خوبی می شناختند ، زیرا آنها دارای یک میدان کار مشترک بودند که در 50 متری محل یافتن Auli واقع شده بود. در مزرعه بیل بود که از آن برای کندن قبر استفاده می کردند.

نتیجه

اگرچه پرونده Auli Kyllikki Saari مورد توجه رسانه ها قرار گرفت ، اما قاتل (ها) هرگز مشخص نشده است. مراسم تشییع جنازه اولی در 25 اکتبر 1953 در کلیسای ایسوجوکی برگزار شد ، تخمین زده می شد 25,000 نفر در آن شرکت کردند.